مراحل عشق وعاشقی از دید دانشمندان
تهیه و ترتیب توسط محمدالله نصرت تهیه و ترتیب توسط محمدالله نصرت

دانشمندان و محققان عاشق شدن را به سه مرحله ذیل تقسیم می کنند .

1-   کشش جنسی که قاعدتأ دوره کوتاهی است.

 2-  حس جسمی،عاطفی که آدم در این دوران در عالم هپروت غوطه ور می شود و در اصل  آهسته آهسته احساس عشق از دید علم روانشناسی امروزی شکل می گیرد.

3- عاشق شدن، تعهد طولانی مدتها. در این رابطه یعنی مرحله سوم دکتر پرتوی تبار دکتر روانشناس در لندن می افزاید که فرق نمی کند مال کدام کشور باشی یا تابع کدام فرهنگ هستی این سه مرحله درهمه کس موجود است . .. .
وقتی که حس عشق نسبت به کسی در ما شکل می گیرد کاملتر و کاملتر میشود و یا کاملتر شدنش، از داغ بودنش کمتر میشود ولی عشق عمیقتر می شود .
عجیب است که در جایگاه اصلی حس عشق و عاطفه که در مغز ماهم هست این تکامل عملا انجام میشود. اوایل رابطۀ سطح مغز درعواطف ما نقش دارد و بعد با عمیقتر شدن  عشق احساس ما جالب است که قسمتهای داخلی و عمیق مغز درگیرعاطفه عشق میشود، یعنی منطقه سنترال لوب که  داخل مغز در مرکز است و شکل نعل اسپ را دارد.
نتیجه چند آزمایش که نشان میدهد در ملاقات اول چه چیزهائی باعث میشود که می گوید بیقرار هستم .
در این مدت زمان کوتاه نتیجه این است که:
55 درصد حرکات یکنفر باعث جذب یا فرار میشود.
38 درصد، تن صدا و سرعت حرف زدن.
و7 درصد محتوای صحبت ها می تواند تأثیر مثبت یا منفی بگذارد.

تأثیر کارساز نگاه :

روانشناس نیویارکی پروفسور آرتور آرون که در مورد '' عاشق شدن'' تحقیق میکند، به این نتیحه رسیده  است که نگاه تأثیر کارساز در عاشق شدن دارد .
این پروفسور از دونفر خواست که تما م رازهای زندگی شان را برای همدیگر تعریف کنند. واین مرحله آزمایش چهارو نیم ساعت به طول می انجامد .
بعد پروفسور ازآنها خواست که به مدت 4 دقیقه به چشمهای هم دیگر نگاه کنند. بعد از چند بار تکرار این آزمایش با افراد متفاوت خیلی از زوجها اعتراف کردن که شدیدا به طرف مقابل شان جذب شده بودند،حتی چند تا از آن نفرها بعداً با هم عروسی کرده اند.
اصولاً وقتی که ما از لحاظ جنسی ذوق زده میشویم چشمهای مان بزرگتر میشود.
هورمون هایی که در مراحل عاشق شدن دست دارند ما را به جانب مقابل می کشانند که قرار ذیل اند:
 
مرحله اول: کشش جنسی یا شهوت
هوس و خواستن که عامل شان هورمونهای مردانه
تستوسترون و هورمون زنانه استروژن هست.
این هورمونها هستند که باعث میشوند تا آدم دنبال جنس مخالف بیرود .......
مرحله دوم: دل باختن
از این مرحله است که واقعأ عشق پا می گیرد . دراین مرحله است که آدم نمی تواند به چیز دیگری جز معشوقش فکر کند. علامات این مرحله از دست رفتن اشتها و بی خوابی هست  چون بیشتر سعی فرد این است که ساعات روز رو به طرف مقابل فکر می کند . در مرحله جذ ب، گروهی از سلولهای عصبی ما یعنی
نیورو ترنزمیترها که اسم شان '' مونو آمینوز'' هست نقش مهمی رو بازی میکنند .
دوپامین نوعی ماده شیمیایی  است که از مغز ترشح میشود. نوره پاین فرین Nor epinephrine یا همین آدرنالین هستندکه باعث میشوند تاعرق کنیم و قلب مان سریع تر شود .

سروتونین : یکی از مهمترین مواد شیمیائی عشق  و آن چیز که ممکن است موقتا ما را دیوانه کند .
مرحله سوم: دل بستن
این سومین مرحله عشق و درازمدت ترین شان است،که البته اگر یک رابطه بخواهد ادامه پیدا کند وارد این مرحله خواهد بود .این مرحلۀاز عشق که درازترین مراحل است ومراحل قبلی کوتاه مدت اند. علتش هم این است که دو مرحله اول عشق هوس و جذب آدم را از کار و زندگی می اندازد و برای همین قرار نیست که دائمی باشد چونکه از دید طبیعت باعث نابودی شخص میشود .
این احساس که زوجها را به هم متعهد می کند و باعث میشود با هم بمانند. هورمونهایی که در این مرحله بوسیله سیستم عصبی آزاد میشوند،هورمونهایی که باعث میشوند که دو نفر باهم وفاداربیمانند قرار ذیل اند
اوکسیتوسین: این هورمون ماده شیمیایی هست که ازغده هیپوتالاموس ترشح شده. واین هورمون کمک میکند که رابطه پایدار باقی بماند. این هورمون زمان بارداری هم در خانمها ترشح می شود که در ساختن شیر کمک میکند و حس تعلق مادر و فرزند را قوت میبخشد . در عین حال این هورمون در زمان آمیزش در مغز ترشح میشود و حس تعلق را در دو نفر تشدید میکند .
واسوپرسین: هورمون است که در رابطه دراز مدت در دو نفر ترشح می شود و این هورمون فعالیتهای کلیه یا (گرده) را کنترل میکند و حس ایثار را درفرد مقابل ایجاد میکند .
چرا اصلا انسان احتیاج به یک همدم از جنس مخالف دارد ؟
آیا یک الگوی همگانی برای زن ایده ال و مرد ایده ال هست ؟
 در انتخاب طرف مقابل تان چه چیزهایی نقش خواهد داشت؟
زمانی که یک نفر را به عنوان زوج مان انتخاب می کنیم، گویا اول ناخودآگاهانه کسی را انتخاب می کنیم که از نظر ژنتیکی شبیه به خودمان باشد.
عجیب است که ظاهر یک شخص تا حدی میتواند گویای ساختمان ژنتیکی او فرد باشد. مثلا چهره هایی که طرف چپ و راست صورتشان قرینه نیستند، بیشتر احتمال دارد که دارای مشکلات ژنتیکی و مادرزادی باشند.
دراین زمینه مطالعاتی که شده نشان میدهد که مردها، بخصوص دنبال زنهایی را می گیرند که دو طرف صورتشان با هم قرینه است .
شاید علت این نوع سلیقه مشترک در جنس مرد، از آن جایی ریشه گرفته که وقتی زنها وارد سنین بالاتر میشوند دور کمرشان چربی جمع میشود و کمرشان پهنتر میشود. بنابراین تناسب ''هفت دهم'' به هم میخورد و ناخوداگاه این تصور را در ذهن مردها ایجاد میکند که این زن دیگر بارور نیست .
ولی مسئله انتخاب زوج بین زنها با مردها خیلی فرق میکند برای زنها قرینگی صورت مرد زیاد مهم نیست. ولی چیزی که به نظر زنها مهم است توانایی مرد در فراهم کردن غذا و نگهداری ازاولاد های
آینده شان است که نقش مهمتری را بازی میکند.
مردهای پولدار یا قدرتمند، چه از نظر جسمی و چه از نظر موقعیت مالی واجتماعی، آنقدر بین خانمها طرفدار دارند .
تحقیقات نشان داده که ما کسی را ترجیح میدهیم که با خودمان شباهت داشته باشد و یک نسبتی هم بین این اجزای بدن در زوجها هست. بین اندازه ریه ها، بلندی انگشت وسط دست، درازای لاله گوش .و اندازه کلی گوش ها. قطر گردن و مچ دست و میزان سوخت و ساز بدن خواهد بود، بنابرین در انجام باید بگویم که عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر می زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می گیرد.

عشق در غالب دلها ، در شکلها و در رنگها تقریبا مشابهی ، تجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش را دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روحها ، برخلاف غریزه ها ، هر کدام رنگی از ارتفاع و بعدی و طعم و عطری دارند ویژه خویش، می توان گفت که به شماره هر روحی، دوست داشتنی است

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها برآن اثر می گذارد، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و خراج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش ،روز  روزگار را دستی نیست... دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است. اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار است و سرشار از نجابت.

عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است.اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود، اگر تمام دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و " دیدار و پرهیز" زنده و نیرومند می ماند. اما دوست داشتن با این حالات ناآشناست.


February 3rd, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي